جدول جو
جدول جو

معنی لم لم - جستجوی لغت در جدول جو

لم لم
به لغت مغربی قطف بحری است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
لم لم
سهل انگاری، کش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لمالم
تصویر لمالم
لبالب، پر، مالامال، برای مثال نه از لشکر ما کسی کم شده ست / نه این کشور از خون لمالم شده ست (فردوسی - ۳/۲۵۳)
فرهنگ فارسی عمید
دهی جزء دهستان دیکلیۀبخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 24هزارگزی جنوب هوراند و 6هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی، معتدل و دارای 280 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
لبالب. مالامال. (برهان). پر. مملوّ. نیک پر. پر تا لبه چنانکه از سر بخواهد شدن. رجوع به لبالب شود:
نه از لشکر ما کسی کم شده ست
نه این کشور از خون لمالم شده ست.
فردوسی.
(رشیدی این لغت را به ضم هر دو لام و در شعرفردوسی کلمه کم را در مصراع اول گم (به کاف فارسی) آورده است و صاحب آنندراج بر هر دو ایراد کرده)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
گرد و فراهم آمدۀ بسیار. یقال: حی ٌ لملم و جیش ٌ لملم، ای کثیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لمالم
تصویر لمالم
((لَ لَ))
لبالب، پر
فرهنگ فارسی معین
لبالب
فرهنگ گویش مازندرانی
بی دست و پا، دست و پای کرخت و فاقد حس و حرکت
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی گروهی
فرهنگ گویش مازندرانی
دم جنبانک
فرهنگ گویش مازندرانی
این دست و آن دست کردن، تنبلی و زیر در رویی در کار
فرهنگ گویش مازندرانی